چونان قطره های باران که بر خاک می چکند و به هم پیوسته در جوی ها، راهی دریا می شوند تا دریا شدن را بیاموزند،
اینک پس از یک ماه پرهیز از تعلقات زمینی و بیرون آمدن از حصار روزمرگی و پیوندخوردن با کلام الهی و زمزه های نیمه شب و سجده های سحر،
آمده اند با چراغی از هدایت به کف و نوری در دل، تا دوش به دوش هم در صف های محکم نور در پیشگاه خدای کریم بایستند و این همه کرامت و بزرگی را سپاس گویند
و به یک سو و به یک قبله سجده برند و پیشانی بر خاک بندگی بسایند و چونان دریایی نامتناهی، چشم ها را خیره کنند و به ریسمان محکم الهی چنگ زنند و تمام فاصله ها را از میان بردارند و هماواز و هماهنگ، امتی واحد بسازند و سدی شوند خلل ناپذیر در برابر هر هجوم و فتنه
و خاطره ایمان آورندگان نخستین و حماسه آفرینان سال های مدینه را دیگربار زنده کنند و هم صدا چشم به آسمان بدوزند و پاداش بندگی طلب کنند.
آمده اند تا مرزهای دروغین رنگ و نژاد و طبقه را از میان بردارند و با پای ایمان به راه بیفتند و راه یکی شدن را بپیمایند.
آمده اند تا با چنگ زدن به ریسمان الهی، از دام تفرقه و پراکندگی برهند و بندهای اسارت را از پای دل بگسلند و در صف های به هم پیوسته نماز عید، بر خاک تشنه، نقش دریا بزنند.
آمده اند تا در میعادگاه نماز، در جشن شکست ابلیس هم آوا شوند
و در سایه درخت تناور کلمه توحید، توحید کلمه را در عالم طنین اندازند
و حدیث سرسبزی و آبادانی را در گوش تمام کویرهای عریان و تشنه زمزمه کنند.
آمده اند تا پس از سی روز بندگی، تهی شده از هر بغض و کینه، با جانی لبریز از ایمان و همدلی، نمازی از سر عشق به پا دارند و فروتنانه، در کنار هم به آسمان بیندیشند.
آمده اند تا کوچک و بزرگ، زیردست و زبردست، دارا و ندار، در کنار هم، سفره دل بگسترند و بی هیچ چشمداشتی، باری از دوشی بردارند و گره از کاری بگشایند و دستی فروافتاده را بگیرند و زکات جان بدهند و جان آفرین را یاد کنند،
آن گونه که امام رضا(ع) فرمود: روز فطر، عید قرار داده شده تا مسلمانان در این روز گرد هم آیند و برای خداوند طاهر شوند و او را به جهت نعمت هایش تعظیم کنند.
پس از این روز، روز عید، روز اجتماع، روز فطر، روز زکات، روز رغبت و روز نیایش است... .